چــــــــــــــــرا.... | ||
|
ادامه مطلب [ چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:احســــــــــاسی, ] [ 12:12 AM ] [ katii ]
[ چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:احســــــــــاسی, ] [ 9:35 AM ] [ katii ]
ادامه مطلب [ سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:احســــــــــاسی, ] [ 6:38 PM ] [ katii ]
ادامه مطلب [ سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:احســــــــــاسی, ] [ 2:16 PM ] [ katii ]
ادامه مطلب [ سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:احســــــــــاسی, ] [ 8:1 AM ] [ katii ]
عشق یعنی شب نیایش با خدا [ سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:احســــــــــاسی, ] [ 7:56 AM ] [ katii ]
[ سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:احســــــــــاسی, ] [ 6:33 AM ] [ katii ]
[ سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:احســــــــــاسی, ] [ 6:30 AM ] [ katii ]
روز تولدت شد و نیستم اما کنار تو کاشکی می شد که جونمو هدیه بدم برای تو درسته ما نمیتونیم این روز و پیش هم باشیم بیا بهش تو رویامون رنگ حقیقت بپاشیم میخوام برات تو رویاهام جشن تولد بگیرم از لحظه لحظه های جشن تو خیالم عکس بگیرم من باشم و داداشی و فرشته های آسمون چراغونی جشنمون، ستاره های کهکشون ماه و دعوت نمیکنم آخه خودت ماه منی بذار خیال کنم یه شب تا خود صبح مال منی به جای شمع میخوام برات غمهات و آتیش بزنم هر چی غم و غصه داری یک شبه آتیش بزنم تو غمهات و فوت بکنی منم ستاره بیارم اشک چشاتو پاک کنم نور ستاره بکارم کهکشونو ستاره هاش دریاو موج و ماهیاش بیابونا و برکه هاش بارون و قطره قطره هاش با هفت تا آسمون پر از گلای یاس ومیخک با ل فرشته ها و عشق و اشتیاق و پولک خاطره و یه قلب بی قرار و کوچک فقط می خوان بهت بگن تولدت مبارک [ سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:احســــــــــاسی, ] [ 6:29 AM ] [ katii ]
نازنین وقتی که نیستی میدونی چه حسی دارم میدونی از غم دوریت چه حس غریبی دارم؟ مثه حس یه قناری که توی قفس می میره مثه اون نهال کاجی که تو گلدون جون می گیره مثه اون ماهی کوچولو که توی تنگش اسیره مثه اون پرنده ای که زیر بارون پر میگیره مثه حس بچه ای که مامانش جلوش می میره باباشم زودی میره یه زن دیگه میگیره مثه حس بابایی که پسرش دوچرخه میخواد باباهه قول بده اما..نتونه واسش بگیره مثه وقتی که بخوای داد بزنی اما نتونی مثه حس غنچه ای که باغبون اونو می چینه مثه وقتی که دلت واسه یکی خیلی می سوزه بغض و گریه لباتو به هم می دوزه مثه وقتی آسمون ابری باشه اما نباره مثه وقتی بگی اما … بت بگن اما نداره [ سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:احســــــــــاسی, ] [ 6:28 AM ] [ katii ]
یادته بهت می گفتم اگه تو بری می میرم حالا تو رفتی و نیستی ٬ پس چرا من نمی میرم؟؟ چرا هستم؟ چرا موندم؟ چجوری طاقت می آرم؟ چجوری من دلم اومد رو مزارت گل بزارم؟؟ جای خالیت و چجوری میتونم بازم ببینم؟ دیگه چشمام و نمیخوام. نمیخوام دیگه ببینم! وای چطوری دلم اومد جسم سردت و ببوسم؟ من که آتیش میگرفتم٬ چی باعث شد که نسوزم؟ ذره ذره٬قطره قطره٬ میسوزم اما میمونم خودمم موندم چه جوری میتونم زنده بمونم هنوزم باور ندارم که تو نیستی و من هستم شایدم من مرده باشم٬ الکی میگن که هستم! کاشکی وقتی که میرفتی دستتو گرفته بودم کاشکی پر نمیکشیدی بالت و شکسته بودم نازنین وقتی که بودی شبا هم تو رو میدیدم دیگه از روزی که رفتی حتی خوابتم ندیدم تو که بی وفا نبودی٬لااقل بیا تو خوابم مگه تو خبر نداری شب و روز برات بیتابم؟ میدونم یه روز دوباره می تونم تو رو ببینم تو پیش خدا دعا کن که منم زود تر بمیرم [ سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:احســــــــــاسی, ] [ 6:15 AM ] [ katii ]
در نبودت شعر ها می گویم در نبودت جمله ها می سازم در نبودت بازی دنیا را بر خلاف سابقم می بازم *** در نبودت عشق ها می بینم کوچه ها و جاده ها و راه ها عشق بازی هم عجب آیینی است چون غم خورشیدهابرماه ها *** در نبودت هم چنان می گریند آن شقایق ها و آن گلبرگ ها نرم نرمک رو به خشکی می روند شاخه ها ونیست بر گل، برگ ها *** در نبودت عشق سوزد قلب را وجهه و سرزندگی مرد را در عوض هدیه دهد در شب به من بوسه های گرم ؟ جای سرد را ! *** در نبودت شعر ها می گویم واین ترانه نیست،یک سمفونی است یک نظر بر چشم هایم تو بکن هم چو عشق تو و قلبم خونی است *** [ دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:احســــــــــاسی, ] [ 3:4 PM ] [ katii ]
|
|
[ طراحي : قالب سبز ] [ Weblog Themes By : GreenSkin.ir ] |